ثانیه ها ٬
مُنادیان انتظار .
صبوریَم ٬
مستعمل سالها .
نیامدنت ٬
ثانیه ها را کُشت و صبوریم کهنه شد.
پنجره ای رو به آسما ن.
پرده هایی همیشه کشیده .
خورشید٬
فردا باز هم می آید.
او ٬
هر روز ٬
صبور تر...
می تابد .
تا تو پرده های اتاقت ر ا
کنار بزنی.
زمستان٬
همیشه سرد
با آواز گنجشکها
روی شاخه های خشکش ٬
چه بی رحمانه
تمامییت عشق را
به رخم می کشد ...